آمدهاند تا تازهترین سرودههای خود در مدح خاندان رسالت را در جوار امام مهربانیها زمزمه کنند.
در این محفل ادبی که مزین به حضور شاعران آئینی و دختران دکلمهخوان بود؛ زهرا حاجیپور بانوی شاعر که تاکنون اشعار بسیاری در وصف اهلبیت(ع) سروده است، این بار با شعری فاطمی در سوگ مادر سادات در این بزم شاعرانه حاضر شده است و در سوگ شهادت بانوی آب و آئینه اینگونه شعرخوانی میکند:
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
بگو که طاقت سر شد از این حکایت طاق
به پیرهن شده وصل اسم اعظم خورشید
نشسته گونهٔ حورا به ضربههای محاق
صدای چرخش دستاس امید میآورد
چقدر گرمدل کودکان شده به اجاق
غبار غصه نشسته بهصورت زینب(س)
چرا که میدهد این رفتوروب بوی فراق
چقدر سقف سقیفه بلند شد در شهر
که گریههای علی(ع) را نمیشنید اتاق
سپید بود؛ ولی لاله میشکفت از آن
لباس فاطمه (س) میکرد خوندل انفاق
میان شب چقَدَر خطبه خواند و کس نشنید
چنانکه ماه شده بر خسوف خود مشتاق
قصیده بودم و مصرع به مصرعم کردند
نمانده است ز قرآن زنده جز اوراق
زهرا علیپور دبیر انجمن ادبی گوهرشاد نیز با شعری فاطمی در این بزم شاعرانه حاضر شده و با ابیات شعرش مدیحهخوان امابیها میشود:
تا نور نام روشن تو آشکار شد
دل بر تو بست شب همهشب بیقرار شد
مکه بدون برکت تو خشک و کویر بود
تنها به یمن مقدم تو سبزهزار شد
زمزم دخیل زمزمهٔ ذکر کوثر است
که اینچنین شریف شد و خوشگوار شد
با عطر یاس آمدی ای بانوی بهشت
هر چهارفصل خانهٔ مولا بهار شد
هم کفو تو نبوده کسی نه نبوده است
تنها علی(ع) است آنکه برایت نگار شد
صبر جمیل و جلوهٔ ایثار و حسن(ع) تو
در زینب(ع) و حسین(ع) و حسن(ع) آشکار شد
دکلمهخوانی فاطمه زرنگ، نوجوان مدیحهسرا و ستایشگر اهلبیت(ع) در این محفل ادبی نیز دلها را میهمان سامرا میکند:
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آنسوی تماشا او هست
میروم، میروم از خویش به هر جا او هست
سامرا خانۀ محبوب من از او چه خبر؟
از دلآرام من از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو این بار بگو
سامرا طاقت ما طاق شد از یار بگو
نوبت به سعیده کرمانی دیگر بانوی شاعر که میرسد حاضران را میهمان سوگنامه زهرای مرضیه(س) میکند و با زبان شعر مرثیهخوان امالائمه(س) میشود:
این سوگنامه سختتر است از بیانشدن
زهرا(س) کجا و سوختن و نیمهجان شدن
گیرم که من فرو دهم این بغض خفته را
این اشک چیست عاقبتش جز روانشدن
با من بگو که سنگ صبور دلت شوم
حالا که رسم شهر شده سرگران شدن
هر طعنهای زدند به ما مردمان شهر
ما را کجا و لقلقهٔ هر زبان شدن
بارانی است صورت تو زیر آفتاب
از من چه ساخته است به جز سایبان شدن
تیر از تنم بگو بکشند و نگو که من
بر قد و قامت تو ببینم کمان شدن
آمین نگفتم آرزوی رفتن تو را
سخت است با نبودن تو امتحانشدن
این خانه را تمیز نکن قبل رفتنت
راضیترم پس از تو به بیآشیان شدن
تو سهم آسمانی و در سرنوشت خاک
حاشا مزار بودن و حاشا عیان شدن
گفتنی است، محفل ادبی ماه شعر گوهرشاد چهارشنبههای آخر هر ماه ساعت ۱۵:۳۰ در محل رواق حضرت معصومه(س) با شعرخوانی بانوان شاعر میزبان زائران و مجاوران بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) است.
نظر شما